در باب ويرگول

در باب ويرگول
در فلّ سَفه (در انتقادى به شور و شر) آمده:

"... آدم ... مى‌تواند از خودش بپرسد که چطور ممکن است ما 'ويرگول' و ديگر علائم نقطه‌گذارى را از اروپاييان آموخته باشيم، اما آن قدر در مصرف آنها اسرافکار باشيم که فقط گويى يک جعبه ميخ دست‌مان داده‌اند تا در ميان متن بپاشيم؟ دست کم مقايسه‌اى مى‌توانست روشن کند که براى جمله‌اى سه‌کلمه‌اى به گذاشتن ويرگول نياز نيست: چگونه مى‌شود صفتى را به چيزى نسبت داد، وقتى ميان آنها ويرگولى گذاشته‌ايم؟ برخى دوستان نويسنده گمان مى‌کنند هرجا که توقفى در خواندن پيش مى‌آيد يا سکون و مکثى اتفاق مى‌افتد نياز به 'ويرگول' است. اما اين تصور نادرست است و نه تنها غلط ، بلکه در جمله‌هاى طولانى اصلا مى‌تواند خواندن و فهم را دچار مشکل کند."

که جمله‌ى ابتدايى را، مى‌توان - با توجه به "اما" و جمله‌هاى دو سوى "اما" چنين خواند:

چطور ممکن است ما "ويرگول" و ديگر علائم نقطه‌گذارى را از اروپاييان آموخته باشيم، اما - امساک در آن را، از آنان نيآموخته باشيم و - آن قدر در مصرف آنها اسرافکار باشيم.

اما، در يکى از کتاب‌هاى معتبر آموزشِ فرانسه (Reflets Méthode de français 1 - 15) مى‌بينيم - که البته، مشت نمونه‌ى خروار است:

"T. MERCIER   Ben, oui ...
Thierry Mercier montre Benoît.
                            Et lui, c'est qui?
JULIE                 Lui, c'est Benoît Royer.
BENOÎT             Oui, Benoît Royer, c'est moi. Je suis français. Je suis agent de voyages et j'habite ici, au 4 rue du Cardinal-Mercier. C'est chez moi, ici. Et maintenant, salut!"
"ت. مِغسيه   خُب، بله ...
تيِِغى مِغسيه بُنوا را نشان مى‌دهد.
                  و او، کى است؟
ژولى           او، بُنوا غوايه است.
بُنوا             بله، بُنوا غوايه، من هستم. من فرانسوى هستم. من کارمندِ آژانسِ مُسافرتى هستم و در اينجا ساکن هستم، در کوچه‌ى 4 کغدينل مغسيه. اينجا، خانه‌ى من است. و حالا، خداحافظ!"

باز همانجا آمده:

"علائم نشانه‌گذارى در زبان فارسى برگرفته از زبانهاى اروپايى است و براى آن هيچ سابقه و سنتى موجود نيست، بنابراين استفاده از آن بايد با توجه به طبيعت زبان فارسى و حداکثر امساک در به کارگيرى آنها باشد."

به گمانِ من، طبيعتِ زبانِ فارسى را، هر کس، بنا بر ذائقه‌ى زبانى خود مى‌فهمد. از شيوه‌نامه‌هاى نگارشِ فارسى هم، با توجه به تفاوتِ آراى آنها 1 - براى نمونه، تفاوتِ آراى کتاب‌هاى آيينِ نگارشِ مراکزِ دانشگاهى و کتاب‌هاى درسىِ دبيرستانى، در موردِ همزه يا ياى ميانجى (که قديمى‌تر از ويرگول‌اند) - نمى‌توان اميدِ گره‌گشايى داشت. بنابراين، تنها معيار، براى داورى در اين گونه موارد، ذائقه‌ى زبانى است؛ که شخصى است، و غيرِقابلِ‌تسَرّى.

در نهايت، به گمانِ من، امساک در ويرگول‌گذارى، که مى‌تواند - گاهى - به فهمِ نادرست بيانجامد، نمى‌تواند خوش‌آيندِ اهلِ انديشه باشد.

1. اختلافِ آرا در اين موارد، مُختصّ زبان فارسى نيست؛ براى نمونه ببينيد:


از آن چه در بخشِ ويرگولِ Punctuation handout آمده - که اشاره‌اى هم دارد، به اختلافِ آراى شيوه‌نامه‌هاى نگارشِ انگليسى، در موردِ ويرگول - مى‌توان دريافت، که دو شيوه‌ى ويرگول‌گذارى وجود دارد:

1. مُقيّد به کتاب‌هاى دستورِ زبان
2. مُبتنى بَر صَلاح‌ديدِ نويسندگان


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : zaxa23
تاریخ : 20 آذر 1394
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: